جمعه بیست و هشتم اردیبهشت ماه

افطاری قهرمانان ورزش به میزبانی عسگری

شب به یاد ماندنی دیگری در تقویم پیشکسوتان ثبت شد و همه قهرمانان قدیمی ورزش در تالار نیکان برگزار شد.

شب سوم لیالی قدر به میزبانی حاج علی عسگری و با حضور عده محدودی از قهرمانان رشته های ورزشی با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی برگزار شد. گزارش تکمیلی این مراسم را در ذیل بخوانید.

باهم صمیمی هستند. هر کدام در یک رشته خاصی تبحر دارند و یکی یکی در محلی بنام دفتر البرز ورزشی جمع می شوند. بی ریا و راحت. از آن جمله رفاقت هایی که اگر منغعت بهم و به دیگران نمی رسانند ضرر هم نمی زنند. و البته من دیده ام  که در همین دور همی ها گره هایی را از برخی گرفتاران باز کرده اند.
دیروز هم یکی از همان روزها بود.
حسن آقا روشن هم از راه رسید. او به رک گویی و راحت حرف زدن شهره عام و خاص است. 
مجید غنی دوست داشتنی هم آمد. 
حاج رضا اسماعیلی محور همه این مباحث است. گاهی تند می شود و گاهی آرام و گاهی عصبانی و گاهی هم خنده
جناب همتیار... با چهره ای گشاده و البته کلامی آهنگین و ژست حقوقی و بسیار جدی.
قرار افطار هست به میزبانی یک قهرمان سابق کشتی؛ پهلوان علی عسگری در بزرگراه آزادگان.
حبیب رحیمی عکاس خوش سلیقه موسسه اطلاعات که حالا با ما همکاری می کند با همان نظم و دیسیپلین دوربین به دوش آماده حرکت.
وقتی از اتوبان اصلی آزادگان به سمت قرار توی جاده فرعی پیچیدیم تصور نمی کردیم با آن مناظر زیبا و باغات بزرگ و کوچه باغ های نوستالژی دهه 40 و 50 روبرو شویم ولی  هرجه جلوتر رفتیم فضا زیباتر شد. باد و کوچه های خلوت  و صدای خش خش شاخ و برگ درختان تنومند توت و صنوبر و سرو که سرتاسر کوچه را پوشانده اند زیبایی را دوچندان کرده است. بعد از یک باد و باران اردیبهشتی نیم ساعت به غروب چنان مسیر را  دلپذیر کرده بود که انگار در مسیر چالوس حرکت می کنیم.
وارد محوطه باغ  تالار پهلوان علی عسگری که شدیم بزرگانی را دیدیم که جمع کردنشان زیر یک سقف بسیار دشوار است. سید حسن روشن.. سید علی اکبر حیدری نایب قهرمان المپیک... حاج محمدرضا طالقانی و تا دلتان بخواهد قهرمانان گوش شکسته. تازه بواسطه کرونا یک سوم ظرفیت تالار بزرگ جمعیت بود. ضمن اینکه فضای باز و باغ محوطه جلو تالار در آن هوای مطبوع نعمتی بود تا اغلب در اینجا افطار کنند. چهره ها شاد و دوست داشتنی و هر کدام با دنیایی از مهر و صفا. اله مراد زرینی پهلوان دوست داشتنی کشتی  ایران و مردی مردم دار از دیار پهلوانان کرمانشاه هم به جمع اضافه شد. کلی خاطره و خنده و شوخی و گلایه ها از تشکیلات وزارت ورزش  که تاریک ترین دوران تاریخ ورزش را رقم زده اند و همه نگران نفر بعدی که کی باید باشد چون سلطانی فر چنان خرابی ببار آورد که هیچ نقطه روشنی دیده نمی شود در حال و روز ورزش. وقتی طالقانی و روشن و جباری و پروین و دایی و مهدوی کیا و.. 
دهها بزرگ دیگر که هرکدامشان دنیایی از تجربه و تخصص اند بیرون گود نشستند پس ورزش را چه کسانی می چرخانند... 
در بین حرفهای  بزرگانی مثل حسن روشن و اله مراد و حاج رضا اسماعیلی خیلی نکات جالبی را شنیدم که به موقع خواهم نوشت ولی حسن روشن وارد بحث تعصب به باشگاه و رنگ پیراهن شد و گفت : سال 1353 من در اوج بودم. علی عبده رئیس باشگاه پرسپولیس پیشنهاد 500 هزار تومنی داد تا بروم سرخپوش شوم. تاج یا استقلال  به ما 50 هزار تومان داده بود. ولی اصلا یک لحظه هم توی ذهنم نتوانستم از خودم بپرسم که بروم  زندگی مو بسازم یا نه...به خود گفتم فردا چه جوری از خونه بیرون بیام. جواب هواداران تاج و آبی را چه بدهم
پرسپولیسی ها هم همینطور. تیمسار خسروانی هم حتما به اونا پیشنهاد میداد ولی تعصب و عرق باشگاهی فروشی نیست و آنکه می فروشد عرق ندارد.
امروز بچه میاد با فلان تیم امضا می کند بلافاصله مصاحبه می کند که تمام آبا و اجدادم این رنگی بوده اند ولی توی مسیر برگشت از باشگاه تا هیات که می‌خواهند ثبت رسمی کنند  زنگ می زنند و 200 تومن روی قراردادش قرار می دهند... اوهم همه را فراموش می کند و رنگ ابا و اجدادشم عوض می شود.
بر گردیم به تالار... ابیاتی توسط یک بنده خدا در مدح مولا امیر و ذکر صلواتی و صرف افطار و چندتا عکس یادگاری و بعد هم خداحافظ. 
سپاس آقای پهلوان علی عسگری بابت جمع کردن این افراد خوش قلب و دوست داشتنی.